محل تبلیغات شما
بی آشیان تر از باد
عشقت نرفته از یاد
دیدی چه ساده افتاد
جانم به دستِ صیاد
شیرین چرا فرهادِ خود را داده بر باد
دریا به دریا میروم چون رفتم از یاد
صیادِ من تو آنی، حالِ مرا ندانی
دیگر نمیتوانی، در خاطرم بمانی
سرما زده بارانی ام امشب
من عاشقِ ویرانی ام امشب
سرما زده طوفانی ام امشب
در این جهان زندانی ام امشب
مثلِ آن مردابِ غمگینی که نیلوفر نداشت
حالِ من بد بود اما، هیچکس باور نداشت
شیرین چرا فرهادِ خود را داده بر باد
دریا به دریا میروم چون رفتم از یاد
صیادِ من تو آنی، حالِ مرا ندانی
دیگر نمیتوانی، در خاطرم بمانی
سرما زده بارانی ام امشب
من عاشقِ ویرانی ام امشب
سرما زده طوفانی ام امشب
در این جهان زندانی ام امشب




دل چون توان بریدن ازو؟
مشکل است این
آهن که نیست! جان من آخر دل است این

من می شناسم این دل مجنون خویش را 
 پندش دگر مگوی 
که بی حاصل است این .

هوشنگ_ابتهاج 

پ ن:چه دل چه آهن زیر پا له شد و رفت 
زندگی در امتداد زندگی دیگر جریان دارد 
مطمن هستم در دنیای بعد هم جایی دنج برای من و او نخواهد بود
چون نشانه ای از مهربانی و دوستی را در این زندگی ندیدم 


شمع از سوختنش پروا نیست 
که درین سوختن او تنها نیست
 
 مرگ اگر آخر این ره چه اوست 
 نیز پروانهٔ او همره اوست
 
 به ازین چیست که دو یار به هم 
 ره سپارند سوی ملک عدم
 
 نه یکی مانده گرفتار و نژند 
و آن دگر رفته ، رها گشته ز بند 

هوشنگ_ابتهاج 



دل که تنگ است کجا باید رفت؟

بهانه ی روزهای تنهایی

گم کرده همچو آدم و حوا بهشت خویش !

ام ,زده ,دل ,چون ,عاشقِ ,ویرانی ,خاطرم بمانیسرما ,در خاطرم ,بمانیسرما زده ,بارانی ام ,ام امشبمن ,امشبمن عاشقِ ویرانی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پایگاه بسیج شهید قلندری بندرانزلی Randi's receptions دریافت کارت بازرگانی cribanetsuf Karri's notes جاوید باد ایران traslittmorry خرید هدیه روز مرد | روز پدر |هدیه برای آقایان rotinato دانلود تم پاورپوینت و قالب پاورپوینت